کد مطلب:50451 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

خودشکوفایی آدمی











بیرون شدن از غفلتها و اندیشیدن و بینا شدن و راه روشن تربیت را سپردن و از فروافتادن در پرتگاهها و گم شدن در كوره راهها دوری كردن، به دست خو=د آدمی است

[صفحه 65]

و انسان خود راه شكوفایی خویش را هموار می سازد. تا انسان، خود بند طمعها را نگشاید و خود را از پلشتیها دور ننماید، به خودشكوفایی حقیقی راه نمی یابد. ماندن در اسارت طمعها و زیستن با پلشتیها، گندیدن است و هلاك شدن و پیشوای موحدان، علی (ع) همگان را به آزادی از طمعها و گشودن بندها و خودشكوفایی و رستگاری می خواند. امام (ع) می فرماید:

«اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.»[1] .

قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت كه برق طمعها بر آن تافت.

طمعها همچون غل و زنجیرهایی است كه انسان را در ذلت اسارت نگاه می دارد و اجازه نمی دهد آدمی در جهت نجات و رستگاری خویش گام بردارد. به بیان امیرمومنان (ع):

«الطامع فی وثاق الذل.»[2] .

طمعكار در بندی خواری گرفتار است.

طمع خود عین خواری و مانع خودشكوفایی آدمی است و انسان خود باید بخواهد كه آزاد گردد و تا خود نخواهد كسی نمی تواند او را آزاد نماید. امام علی (ع) در این باره چنین فرموده است:

«الطمع مذله حاضره.»[3] .

طمع خواری نقد و حاضر است.

«الطمع رق موبد.»[4] .

طمع اسارت پیوسته و همیشگی است.

«الطامع ابدا ذلیل.»[5] .

طمعكار پیوسته ذلیل و خوار است.

آن كه خواهان تربیت حقیقی است باید خود را از میدان جاذبه ی طمعها آزاد كند و پرده های غفلت را بدرد و خود را از تغافل خارج سازد و تا چنین نشود، ذكر، موعظه، نصیحت و هدایت در او تاثیری نمی نماید. انسان در گرو اعمال خویش است و راه تربیت آدمی از خود او می گذرد. امیرمومنان علی (ع) در موعظه ای نیكو چنین فرموده است:

[صفحه 66]

«انتفعوا ببیان الله و اتعظوا بمواعظ الله و اقبلوا نصیحه الله، فان الله قد اعذر الیكم بالجلیه و اتخذ علیكم الحجه و بین لكم محابه من الاعمال و مكارهه منها، لتتبعوا هذه و تجتنبوا هذه. فان رسول الله- صلی الله علیه و آله- كان یقول: «ان الجنه حفت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات». و اعلموا انه ما من طاعه الله شی ء الا یاتی فی كره و ما من معصیه الله شی ء الا یاتی فی شهوه. فرحم الله امرءا نزع عن شهوته و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس ابعد شی ء منزعا و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی. و اعلموا- عباد الله- ان المومن لا یصبح و لا یمسی الا و نفسه ظنون عنده، فلا یزال زاریا علیها و مستزیدا لها. فكونوا كالسابقین قبلكم و الماضین امامكم. فوضوا من الدنیا تفویض الراحل و طووها طی المنازل.»[6] .

از بیان خدا سود برید و از موعظتهای او پند گیرید و اندرز وی را بپذیرید. همانا خدا آشكارا برای شما جای عذر نگذاشت و آن را كه خوش می دارد و آن را كه ناخوش می شمارد برایتان بیان داشت كه در پی آن روید و از این دور شوید. همانا رسول خدا (ص) می فرمود: «گرداگرد بهشت را دشواریها فراگرفته است و گرداگر دوزخ را هوس دنیا». بدانید كه چیزی از طاعت خدا نیست جز كه با زحمت همراه نباشد و چیزی از معصیت خدا نیست جز كه با شهوت همراه نباشد. پس خدا رحمت كند كسی را كه شهوت را مغلوب نماید و هوای نفس را سركوب، كه نفس را به دشواری توان از شهوت كندن، كه پیوسته خواهان نافرمانی است و هوس راندن. و بندگان خدا! بدانید كه انسان با ایمان شب را به روز و روز را به شب نمی رساند جز كه نفس خود را نزد خویش متهم می داند و پیوسته با آن عتاب دارد و گناهكارش می شمارد. پس در دنیا چون كسانی باشید كه پیش از شما به سر بردند و چون آنان كه پیش رویتان مردند. چون مسافر، خیمه ی خویش را از جا در آوردند، ویرانش كردند و راه در سپردند.

در منطق امیرمومنان علی (ع) انسان خود باید به تربیت خود قیام كند و راه سخت كمال

[صفحه 67]

را با پای خود درنوردد و به سازش با نفس تن نسپارد.

«فلیعمل العامل منكم فی ایام مهله، قبل ارهاق اجله و فی فراغه قبل اوان شغله و فی متنفسه قبل ان یوخذ بكظمه و لیمهد لنفسه و قدمه و لیتزود من دار ظعنه لدار اقامته... و لا ترخصوا لانفسكم، فتذهب بكم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فیهجم بكم الادهان علی المعصیه.»[7] .

پس، بر هر یك از شماست (كه برای اصلاح و تربیت خود) عمل نماید و وظیفه ی خود بگزارد، در روزهایی كه فرصتی دارد، پیش از آنكه مرگ او را به حال خود نگذارد. روزهایی كه آسوده خاطر است و زمان دلمشغولی او نرسیده، روزهایی كه دم تواند برآورد و گلویش نتاسیده (و راه نفسش بسته نشده). و باید كه خود را برای رسیدن (بدان جهان) آماده دارد و از جای كوچ برای جای ماندن توشه بردارد... به نفستان میدان ندهید كه این شما را به راههای ستم پیشگان می برد و با نفستان سازش مكنید كه این شما را به معصیت می كشاند.

بنابراین، انسان برای سیر به سوی مقاصد تربیت حقیقی، خود باید خواهان تربیت شود و هنر مربی انگیختن متربی و راه نمودن اوست، به گونه ای كه متربی خود راه تربیت را پذیرا شود و در آن سیر نماید و اگر جز این باشد تربیتی صورت نپذیرفته است.


صفحه 65، 66، 67.








    1. :همان، حكمت 219.
    2. :همان، حكمت 226.
    3. :عبدالواحد التمیمی الامدی، غررالحكم و دررالكلم، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1407 ق. ج 1 ص 28.
    4. :نهج البلاغه، حكمت 180.
    5. :غررالحكم، ج 1، ص 42.
    6. :نهج البلاغه، خطبه ی 176.
    7. :همان، خطبه ی 86.